سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از زمان بحران کویت در سال 1990، نگرانی های مشترکی میان ایران و شوروی نسبت به حضور امریکا در خلیج فارس مطرح بود و مسکو کوشید تا دولت عراق را پیش از تهاجم ارتش ائتلاف، وادار به خروج از کویت کند. پس از بحران روسیه در دهه 1990 سیاست مشخصی در مورد خاورمیانه نداشتند، اما از دوران پوتین نگاه به منطقه و احیای ارتباط با متحدان پیشین جان گرفت و روابط با دیگر کشورها نیز از سرگرفته شد. ناگفته نماند که در سند "تدبیر سیاست خارجی روسیه" مصوب سال 2000 و یک سند دیگر موسوم به "بررسی سیاست خارجی روسیه" که در سال 2007 مورد تصویب رئیس جمهور هم قرار گرفته، خاورمیانه در اولویت پنجم منطقه ای سیاست خارجی مسکو قرار دارد. پوتین در سفر خاورمیانه ای خود از عربستان، قطر، اردن، مصر، اسرائیل و فلسطین دیدار نمود. سفر مقامات منطقه از جمله امیر عبدالله، پادشاهان بحرین و قطر، مقامات امارات، عمان و کویت به مسکو نیز بر پیوندهای آنها افزوده است.
روسیه تمایل داشته تا در منطقه خاورمیانه نقش بارزی را داشته باشد. اولویت های سیاست خارجی در این منطقه، رابطه با کشورهای ایران، ترکیه، عراق و کشورهای جنوبی خلیج فارس بوده است. همچنین برای مسکو روابط با کشورهای سوریه، مصر، اردن، لبنان، فلسطین و رژیم صهیونیستی اهمیت دارد. روس ها طی سال های دهه 1990 در چارچوب مقررات سازمان ملل متحد تحریم عراق را گردن نهادند. این در حالی بود که بغداد حدود 8-7 میلیارد دلار به روسیه بدهکار بود. روابط روسیه و ترکیه میان همکاری، رقابت و رویارویی در نوسان بوده است. روابط با آنکارا از دو جهت اهمیت دارد: آنکارا یک طرف تجاری مهم برای مسکو است. میزان مبادلات دو دولت 12-10 میلیارد دلار در سال می باشد. ترکیه یک خریدار مهم گاز طبیعی از روسیه است. همچنین، ترکیه یک خریدار تجهیزات نظامی از روسیه است. از سوی دیگر، ترکیه یک رقیب عمده در منطقه قفقاز و خزر است. نظام امنیتی قفقاز، مساله انتقال انرژی خزر، اختلاف با مسکو بر سر تردد کشتی های روسی از تنگه بسفر، و بالاخره حمایت ترکیه از مبارزان چچن از موضوعات بحث انگیز در روابط مسکو – آنکارا بوده است.
مواضع دو کشور ایران و روسیه نسبت به صلح خاورمیانه متفاوت بوده است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران روند سازش را ناعادلانه می داند، روس ها روابط نسبتاً گرمی با رژیم صهیونیستی دارند. نزدیک به یک میلیون نفر روس در اسرائیل سکونت دارند که طی سال های دو دهه اخیر به آنجا مهاجرت کرده اند و این عاملی برای روابط فرهنگی مسکو – تل آویو است. اسرائیل پس از ترکیه دومین شریک تجاری عمده روسیه در خاورمیانه است. روابط دیپلماتیک نزدیک و همکاری فنی – نظامی دو کشور نیز در وضع مساعدی است. در عین حال، این روابط با ناخشنودی و فشار عوامل طرفدار کشورهای مسلمان در وزارت خارجه روسیه، نیروهای سامی ستیز ارتدوکس و یا کمونیست و ملی گرا، جامعه مسلمانان روسیه و بالاخره موسسات تسلیحاتی ذینفع در فروش سلاح به کشورهای مسلمان مواجه است. موضع روسیه نسبت به خاورمیانه در دوره پوتین به نوعی موازنه برگشته است روسیه به دولت سوریه تسلیحات فروخته و با دولت خودگردان ارتباط دارد و حتی پس از پیروزی حماس در انتخابات، سران آن را به مسکو دعوت نمود و این به رغم مخالفت های امریکا و اسرائیل بود. مسکو معتقد است که باید به انتخاب مردم فلسطین احترام گذاشت، اما روابط رسمی با حماس را به شناسایی اسرائیل مشروط نمود. روسیه به عنوان یکی از اعضای "نشست چهار جانبه صلح خاورمیانه"، از هر تلاشی برای صلح حمایت می کند و در جریان کنفرانس آناپولیس نیز از آمریکا در این مورد پشتیبانی کرد. از این رو، مشاهده می کنیم که دو کشور در منطقه خاورمیانه مواضع نسبتاً مشترکی نسبت به خلیج فارس و عراق دارند، اما در مورد مسئله فلسطین، دیدگاه دو کشور متفاوت است.
در مجموع، سیاست عمل گرایانه ایران در قبال منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و تلاش ایران برای حفظ و بسط روابط با روسیه در سطوح دوجانبه و بین المللی و درگیر بودن دو کشور با مشکلاتی مشابه در داخل و خارج (یکجانبه گرایی آمریکا به زیان هر دو)، سطح منطقه ای را به عرصه همکاری و درک متقابل (البته به صورت نسبی) درآورده است.

ث- همکاری های دو کشور در مسائل بین المللی

روسیه ی سال های 95-1991 چون خود را در پیوند با غرب می دید، طبعاً زمینه های زیادی نیز برای همکاری بین المللی با جمهوری اسلامی ایران نمی دید. اما از اواسط دهه 1990 و بویژه پس از روی کار آمدن پوتین دو کشور در مخالفت با یکجانبه گرایی امریکا و قرار دادن یک نظام چند قطبی بجای آن منافع مشترکی پیدا کردند. این موضوع، بویژه از سال 2004 و پس از آغاز موج انقلاب های رنگی در منطقه اوراسیای مرکزی جدی تر گشت. در اینجا به مهمترین عرصه های همکاری دو کشور در مسائل بین المللی می پردازیم:

1- چندجانبه گرایی

دو کشور ایران و روسیه با نظام بین المللی تک قطبی، هژمونی آمریکا، و یکجانبه گرایی آن مخالفت جدی دارند. جلوگیری از فشارهای آمریکا برای منزوی ساختن ایران و روسیه، دستیابی به قدرت مانور بیشتر در سطح بین المللی با همکاری های دولت های مستقل یا ناراضی از وضع موجود وجلوگیری از گسترش ناتو از مهم ترین موضوعات مشترک در حوزه سیاست خارجی ایران و روسیه است. این مسائل بویژه از زمان تصدی پست وزارت خارجه به روسیه پریماکوف بطور جدی دنبال شده اند و مقامات دو طرف بارها در مورد اتحاد یا همکاری استراتژیک تهران با مسکو، پکن و دهلی سخن گفته اند. (صفری 1384: 8-147).
از یک سو، تحقیر روس ها در مسائل مختلف از کمک های اقتصادی گرفته تا دخالت در امور داخلی کشورشان به وسیله غربی ها و نیز نادیده گرفتن نقش مناسب مورد انتظار مسکو در مسائلی چون بحران بوسنی و کوزوو از سوی دیگر، فشار افکار عمومی، بویژه کمونیست ها، ملی گرایان و اسلاوگرایان و نیز ارتش روسیه، از عواملی است که روسیه به رقابت با آمریکا پرداخته است. اما مقامات کرملین به خوبی آگاه بوده اند که توان یک رقابت جدی با آمریکا را ندارند و امکان پرداخت هزینه های چنین رقابتی برایشان میسر نیست.
لذا می بینیم که با وجود مخالفت دو کشور ایران و روسیه با نظام بین المللی تک قطبی و تحت سلطه امریکا و نیز گسترش نهادهای تحت کنترل آن نظیر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و منافعی که در این رابطه دارند، چنین مساله ای موجبات همکاری مستقیم دو کشور را در این عرصه فراهم نیاورده است. علت این امر عمدتاً به نگاه روسیه به ایران و جایگاه کشورمان در سیاست خارجی آن کشور بر می گردد. روس ها بر این باور نیستند که در مقابل آمریکا بایستی جبهه ای بین المللی تشکیل داد و حتی اگر قائل به ایجاد تعدیل در مقابل یکجانبه گرایی آمریکا باشند، برای این کار عمدتاً به اروپا، چین و هند توجه دارند. روس ها حتی در مسائل منطقه ای نظیر ارمنستان معتقد به همکاری با ایران نیستند و به عبارتی برای ما وزنی قائل نیستند. در مسائل بین المللی فرامنطقه ای، موارد همکاری روسیه با آمریکا بسیار بیشتر از موارد همکاری با ایران است.
البته این بدان معنا نیست که مسکو از مواضع ضد امریکایی ایران استقبال نکند. مادامی که ایران دارای مواضع مستقل و ضد امریکایی است، این موضوع از نگاه مسکو امری مثبت تلقی می شود. هر چند که متهم شدن ایران به "سرکش" بودن نسبت به نظام بین المللی در دهه 1990 موجب شده بود تا روسیه سطح روابط خود را با ایران محدود نگه دارد و محدود ماندن سطح مقامات بازدید کننده از ایران، بخوبی این وضعیت را نشان داد. البته مواضع ضد امریکایی ایران به عنوان منبع بالقوه ای از همکاری برای مقابله با حضور و اقدام امریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در نظر مقامات مسکو تلقی می شود.
در سطح بین المللی، دو کشور ایران و روسیه در مسائل بالکان دارای تعارض منافع آشکاری بوده اند و در حالی که روس ها به عنوان متحد سنتی صرب ها (بخاطر نژاد اسلاو و مذهب ارتدوکس) از اقدامات آنها در سطح اجتماع و حتی نهادهای دولتی (مثل دوما) حمایت می کردند، جمهوری اسلامی ایران یکی از حامیان اصلی و فعال مسلمانان بوسنی بود.
همچنین، ایران و روسیه از برخورد دوگانه غرب در زمینه حقوق بشر و دموکراسی رنج می برند و در بیانیه های متعدد به وجود استاندارد دوگانه در غرب برای مواجهه با این موضوع اشاره کردند و از آن انتقاد نمودند. همین دیدگاه مشترک در مورد استاندارد دو گانه در زمینه حقوق بشر باعث شده است که از مواضع هم دیگر حمایت نمایند. از سال 1996 به بعد روسیه همواره به قطع نامه هایی که علیه حقوق بشر در ایران مطرح شده است رای منفی داده است و متقابلاً ایران نیز از مواضع روسیه حمایت کرده است. ایران و روسیه همکاری نزدیکی در سازمان ملل با همدیگر دارند و در خصوص موضوعات مهم بین المللی رایزنی مستمر و نزدیکی بین آن ها وجود دارد و هر دو کشور مخالف تضعیف نقش سازمان ملل در حل و فصل بحران های جهانی هستند. روسیه علی رغم امضای موافقت نامه با اکثر کشورهای دنیا به دلیل مخالفت آمریکا تا کنون نتوانسته به سازمان تجارت جهانی ملحق شود. این در حالی است که برخی جمهوری های کوچک کشورهای مشترک المنافع نظیر قرقیزستان و گرجستان هم اکنون عضو این سازمان هستند. ولادیمیر پوتین بارها از آمریکا به دلیل استفاده از این سازمان برای پیشبرد اهداف سیاسی انتقاد نموده است. ایران نیز به دلایل سیاسی تا کنون موفق نشده به این سازمان ملحق شود.
پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران
در مورد پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران در آژانس بین المللی انرژی هسته ای و شورای امنیت سازمان ملل متحد، مسکو سیاست خود را با توجه به روابط با غرب، ایران و مقرارت ان.پی.تی و حقوق بین الملل تنظیم نموده است. البته در دولت روسیه، دیدگاه های متفاوتی نسبت به این پرونده وجود دارد، اما سیاست رسمی دولت، تاکید بر حق حاکمیت دولت ایران، تاکید بر پایبندی ایران به مقرارت ان.پی.تی و منشور ملل متحد و عدم ایجاد هزینه از سوی این پرونده برای روابط آن کشور با غرب بوده است؛ بطوری که مسکو ضمن اینکه به عنوان یکی از موانع پیشرفت پرونده در مسیر دلخواه امریکا عمل نموده، اما سرانجام، به آرامی به انتقال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصویب سه قطعنامه علیه ایران رای داده است.
روسیه همانند غرب از تعلیق غنی سازی به وسیله ایران حمایت نموده و از ایران خواسته است که ضمن همکاری کامل با آژانس مسائل خود را با اروپا بصورت دیپلماتیک حل و فصل نماید تا از تشدید تنش ها جلوگیری شود. روسیه همواره بر راه حل دیپلماتیک مساله هسته ای تاکید نموده و راه حل نظامی را تقبیح کرده است. این موضوع به دلایل مختلفی چون روابط مطلوب دو کشور، بازار ایران برای روسیه، همکاری های دو کشور طی دو دهه اخیر و اهمیت حفظ حرمت حاکمیت های ملی و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها (به عنوان یکی از دغدغه های خود روس ها) بوده است.
روس ها خط قرمز خود را از ابتدا، انحراف ایران از مقررات ان.پی.تی بیان کرده و اعلام کرده اند که چنانچه چنسن اتقاقی بیفتد، ایران را به عنوان دشمن می پندارند. (کاراگانف، 1381: 6) پوتین نیز در مصاحبه ای در کنفرانس امنیتی مونیخ (بهمن 1385)، به صراحت اعلام کرد: "روسیه در نگرانی ها آژانس (67 بند البرادعی) در مورد برنامه هسته ای ایران شریک است. ایرانی ها مدام می گویند که برنامه آنها صلح آمیز است، این برای من قابل درک نیست." (http://pe.rian.ru) اگرچه روس ها طی این سال ها کمتر از غرب نسبت به موضوع هسته ای ایران ابهام داشته اند اما در داخل روسیه برخی مقامات گاهی مواضع تندی اتخاذ کرده اند. بطوری که میخائیل مارگلوف رئیس کمیته امور بین المللی دوما پس از دیدار از تهران در سال 2007 اظهار داشته است که "در تهران بوی باروت به مشامش رسیده است." مسکو برای حل مساله هسته ای ایران راه حلی را مبنی بر تامین سوخته هسته ای مورد نیاز نیروگاه های هسته ای ایران و یا مشارکت با ایران برای تولید این سوخت در خاک کشورشان ارائه کرده است.
برخی تحلیل گران بر این باور هستند که سیاست روسیه در قبال برنامه هسته ای ایران متاثر از سه عامل بوده است: ابهام و تردید نسبت به اهداف ایران، تلاش برای تامین منافع اقتصادی خود و تلاش برای مشارکت در مدیریت این بحران. از این نگاه، ضمن آنکه باید فعالیت های ایران مورد نظارت کامل قرار گرفته و از انحراف آن جلوگیری شود، اما این کار باید بدون لطمه زدن به روابط دو کشور و حفظ تعاملات اقتصادی و سیاسی طرفین انجام گیرد. (مرادی، 1386: 18) بقول واسیلی لیخاچیوف معاون کمیته امور بین المللی دوما: "روسیه خواستار محدود کردن حاکمیت ایران بر انرژی اتمی نیست، اما ما به امنیت بین المللی اهمیت می دهیم و نباید تعامل با دیگر اعضای شورای امنیت را تضعیف کنیم" (www2.dw-world.de)
*

پی نوشت ها :

* این مقاله برگرفته از پروژه منعقد بین دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی و مؤسسه بین المللی مطالعات دریای خزر می باشد.






تاریخ : دوشنبه 90/7/25 | 1:54 صبح | نویسنده : حسین مرتضوی | نظرات ()

اصطلاح «جنگ سرد جدید» به ماهیت تیره روابط ایالات متحده آمریکا و روسیه به‌ویژه از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 اشاره دشته و در تحلیل‌ها و بررسی تحولات سیاسی امروز جهان، چنان کاربرد گسترده‌ای پیدا کرده است که روزنامه‌نگاران، دانشوران و حتی سیاستمداران هم‌چنان به این اصطلاح اشاره، آن را انکار یا درباره وجود چنین جنگی بحث می‌کنند. بسیاری در تشریح سیاست‌هایی خارجی آمریکا و روسیه، جنگ سرد را بی‌چون و چرا می‌پذیرند. هواداران هر یک از دو کشور، طرف مقابل را مسئول راه‌انداختن و ادامه چنین جنگی معرفی می‌کنند. به هر حال، جنگ سرد جدید به مقوله‌ای بسیار انتقادبرانگیز و مسئله‌ساز تبدیل گردیده و اعتبار آن با تردید همراه شده است. حال باید دید که منظور واقعی از این اصطلاح چیست؟

روسیه، ایالات متحده و جنگ سرد جدید1

ترجمه: داوود حیدری و سیدرضا حسینی2

«جنگ سرد... رقابتی ضروری بود که برای همیشه به شماری از مسائل بنیادی پایان داد. دلیلی وجود ندارد که از وقوع این جنگ افسوس بخوریم».

 

پیشگفتار

اصطلاح «جنگ سرد جدید» به ماهیت تیره روابط ایالات متحده آمریکا و روسیه به‌ویژه از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 اشاره دشته و در تحلیل‌ها و بررسی تحولات سیاسی امروز جهان، چنان کاربرد گسترده‌ای پیدا کرده است که روزنامه‌نگاران، دانشوران و حتی سیاستمداران هم‌چنان به این اصطلاح اشاره، آن را انکار یا درباره وجود چنین جنگی بحث می‌کنند. بسیاری در تشریح سیاست‌هایی خارجی آمریکا و روسیه، جنگ سرد را بی‌چون و چرا می‌پذیرند. هواداران هر یک از دو کشور، طرف مقابل را مسئول راه‌انداختن و ادامه چنین جنگی معرفی می‌کنند. به هر حال، جنگ سرد جدید به مقوله‌ای بسیار انتقادبرانگیز و مسئله‌ساز تبدیل گردیده و اعتبار آن با تردید همراه شده است. حال باید دید که منظور واقعی از این اصطلاح چیست؟

دو کتاب نه‌چندان دانشگاهی و روزنامه‌ای که هر دو نیز عنوانی یکسان (جنگ سرد جدید) دارند، اگر نگوییم به جهانی‌شدن، دست کم به رواج این اصطلاح که بازگوکننده رقابت بین تنها ابرقدرت موجود جهان (آمریکا) و آنچه که از رقیب پیشین آن (شوروی سابق) برجای مانده، کمک کرده‌اند. «مارک مک کینون» از نشریه «گلوب اند میل»3 می‌گوید:

«مناقشه به همان اندازه که به رقابت بر سر منافع تجاری و کنترل منابع عظیم انرژی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است، رقابت میان نظام‌های سیاسی و ایدئولوژی‌ها را نیز در بر می‌گیرد.»

این روزنامه‌نگار می‌نویسد: «جنگ‌افزارها» نیز تفاوت دارند. رویارویی هسته‌ای و ارتش‌های نیابتی (دست‌نشانده) جای خود را به انتخابات همراه با تقلب، انقلاب‌های ساختگی و مشاجره درباره مسیرهای خط لوله نفت و گاز داده‌اند؛ اما به هر حال هنوز هم در این جنگ جدید، واشنگتن و مسکو در برابر یکدیگر قرار دارند. مک کینون بر این باور است که پشتیبانی آمریکا از چندین «انقلاب رنگین» در همسایگی روسیه، در واقع تحریک ناخوشایند روسیه و واکنش‌های شدید این کشور را در پی داشته و به تحقق سیاست‌های پوتین در زمینه محدودکردن و نه گسترش دموکراسی در کشورش کمک کرده است. به همین ترتیب، حمایت آمریکا از خط لوله نفتی «باکو – تفلیس – جیحان» نیز با هدف محروم ساختن روسیه از درآمد سرشار این کشور از دریای خزر بوده و همین امر سبب شد تا واشنگتن و روسیه در منطقه قفقاز رو در روی یکدیگر قرار گیرند. مشخص شد که آمریکا با پوتین ضدیت دارد و روسیه با حربه نفت و دیگر ابزارهای اقتصادی، به جنگ آمریکا خواهد رفت. مک کینون، در نهایت به دام «نظریه توطئه» غلطیده و تا اندازه‌ای، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را عامل پیشگیری‌کننده از گسترش دموکراسی در روسیه و افزایش دشمنی این کشور با غرب از سال 1991 به این طرف معرفی می‌کند. این روزنامه‌نگار می‌گوید: اکنون جنگ سرد تازه‌ای به راه افتاده است که آمریکا مسئول آن می‌باشد.

«ادوارد لوکاس»1 از هفته‌نامه «اکونومیست» برخلاف مک کینون، با صراحت روسیه را مسئول پدید آمدن آنچه که وی آن را «دوران جدید رویارویی مخاطره‌آمیز بین غرب و کرملین» نامیده، معرفی کرده است. وی می‌نویسد: جنگ سرد جدید نیز همانند جنگ سرد قدیم از سوی غرب آغاز نشده و ما با اکراه و در این جنگ گرفتار آمده‌ایم. باید در این جنگ مشارکت کنیم، چون در شرایط کنونی، دولت روسیه نه‌تنها برای جهان، بلکه برای خود نیز یک خطر محسوب می‌شود. دولت روسیه شهروندان خود را سرکوب می‌کند، رفتاری تجاوزکارانه و تهدیدآمیز علیه همسایگان خود که بخشی از شوروی سابق بودند و اروپای شرقی، در پیش گرفته است؛ تلاش می‌کند تا با کنار آمدن یک‌جانبه با اعضای مهم اتحادیه اروپا این اتحادیه را متلاشی و آنها را به نفت و گاز روسیه وابسته کند؛ سرمایه‌داری نامتعارف این کشور، بازرگانان غربی را فاسد می‌کند و به گونه‌ای آزاردهنده به «آلمان و ایمار» در آستانه فروپاشی آن شباهت پیدا کرده است. این روزنامه‌نگار هشدار می‌دهد چنانچه برای زمامداران روسیه این موضوع را روشن نکنیم که ما به ارزش‌های خاص خود پایبند هستیم، نخواهیم توانست در مقابل اقدام‌های خرابکارانه و فسادی که از سوی روسیه به درون دژهای اقتصادی و قدرت سیاسی ما رخنه کرده‌اند، پایداری کنیم. خودکامگی، بیگانه‌هراسی و سرمایه‌داری نامتعارفی که زمامداران روسیه آن را پدید آورده‌اند، بشارت‌دهنده تمدنی تازه نبوده، بلکه زوال و تباهی به همراه دارد.

تجاوز روسیه به گرجستان در اوت 2008 سبب شد تا نظریه هشداردهنده ادوارد لوکاس، اعتبار و اهمیت شگفت‌آوری پیدا کند: «اینکه جنگ سرد جدید بی‌تردید به راه افتاده و روسیه آن را به راه انداخته است». چگونه می‌توان بین این دو دیدگاه کاملا متفاوت درباره روسیه، یکی را برگزید یا حتی مفهوم جنگ سرد جدید را به صورت کامل مردود اعلام کرد؟ آیا این همان جنگ سرد قدیمی است که از سر گرفته شده یا اینکه جنگ سردی کاملا جدید به راه افتاده است؟ به واقع آیا بحث درباره جنگ سرد جدید ضرورت دارد؟ برای پاسخگویی به این پرسش‌های عمده، باید ابتدا به چند پرسش ابتدایی یا فرعی پاسخ داده شود. آیا اصطلاح جنگ سرد جدید یا انگ و برچسب ساده و آسان برای حمله به یک دشمن سیاسی است یا اینکه یک مفهوم سودمند است؟ آیا این اصطلاح برای درک و شناخت روابط روسیه - آمریکا و روسیه و غرب در شکل کلی‌تر آن سودمند است؟ آیا این اصطلاح توصیفی منطقی محسوب می‌شود یا فقط ماهیتی پیش پا افتاده دارد؟ آیا توصیف‌کننده وضعیت کنونی و فراتر از آن بازگوکننده موضوعی خاص می‌باشد؟ با آنکه اصطلاح جنگ سرد جدید برچسب ساده‌ای بیش نیست، اما پرسش‌ها درباره سیاست خارجی روسیه و روابط این کشور با دیگر اعضای شورای سابق، اتحادیه اروپا و آمریکا و همچنین سیاست خارجی آمریکا در دوران «پساکمونیست»، مناسبات با روسیه،‌ شوروی سابق، اتحادیه اروپا و بقیه جهان مطرح می‌سازد که همه آنها از پیچیدگی خاص برخوردارند. آیا جنگ سرد جدید ادامه همان جنگ سرد قدیم است یا اینکه بیانگر گونه تازه‌ای از این جنگ است؟ آیا این اصطلاح به این معنی است که مناسبات آمریکا و روسیه بیانگر پدید آمدن گونه تازه‌ای از جنگ سرد است؟ مطرح شدن چنین پرسش‌هایی مانع از آن می‌شود که این مفهوم را به یکباره مردود یا تأیید کرد. بار دیگر باید دیدد که آیا مقوله‌ای «جدید» است؟ اینکه آیا «جنگ سرد» است؟ این جنگ در کجا جریان دارد؟ در ذهن ناظران به‌مثابه یک مقوله ایدئولوژیک یا اینکه در دنیای واقعی؟

با توجه به چنین پرسش‌هایی، بحث درباره این مقوله، به شرح زیر ادامه پیدا می‌کند: در ابتدا اشاره‌ای به جنگ سرد و نظریه روابط بین‌الملل خواهد شد و سپس چگونگی مطالعه جنگ سرد از سوی دانشوران عرصه روابط بین‌الملل بررسی می‌شود. بین تاریخ دیپلماتیک (سیاسی)، مطالعه سیاست خارجی و نظریه روابط بین‌الملل که هر یک از آنها شرح متفاوتی از روابط آمریکا و روسیه ارائه می‌دهند، تفاوت قائل شده‌ایم. پایان جنگ سرد نیز پیامدهای جدی برای نظریه روابط بین‌الملل داشته و ارزش تشریحی این نظریه را مخدوش ساخته است. این اظهارنظر که تا اندازه‌ای شگفت‌آور نیز می‌باشد، در ادامه بحث با جزئیات بیشتری تشریح خواهد شد؛ اما در همین جا باید یادآور شد که پایان جنگ سرد در واقع چالشی عمده برای بیشتر نسخه‌های متفاوت از نظریه روابط بین‌الملل بود و سبب شد تا آنها قدرت تشریحی خود در قبال رویدادها و تحولات عمده سیاسی جهان را از دست بدهند. با وجود این، ماهیت چندگانه جنگ سرد است که مقوله سودمندی بوده و می‌توان از آن برای مطالعه گونه جدید آن استفاده کرد.

در این مقاله، شواهد مربوط به جنگ سرد جدید در مناسبات روسیه یا آمریکا، اتحادیه اروپا، اوکراین و گرجستان از سال 1991 به این سو، به صورت خلاصه بررسی شده‌اند. سپس خلاصه‌ای از برداشت‌های عمده از سیاست خارجی روسیه از جمله برداشتی که یکی از اصلی‌ترین هواداران روسیه ارائه داده، مطرح شده‌اند. فعالیت‌ها و اقدام‌های دستگاه‌های اطلاعاتی دو طرف نیز در مقاله مورد توجه قرار گرفته است تا معلوم شود که آیا جنگ سرد نتیجه دسیسه‌هایی است که دستگاه‌های اطلاعاتی به راه انداخته‌اند یا خیر؟ بخش دیگر مقاله به بررسی سیاست خارجی آمریکا از سال 1991 به این طرف و برداشت‌های ارائه شده از آن اختصاص یافته است. در پایان، آثار و نشانه‌های برجای مانده از اندیشگی جنگ سرد، شرایط تغییر یافته و همچنین تداوم اوضاع و شرایط پیشین و تحول یافتن جنگ سرد قدیم به جنگ سرد جدید مشخص گردیده، ولی پیامدهای این تحولات بر روابط آینده آمریکا و روسیه به صورت خلاصه بازگو شده است.

در این مقاله تلاش شده است تا در دو سطح با مشکل مورد بحث برخورد شود: ابتدا در سطح نظام بین‌المللی و سپس در سطح کشورهای موردنظر. در سطح نظام بین‌المللی، کنش‌های منتقابل، توانمندی‌ها و احتمال جبهه‌بندی‌هایی که در خلال جنگ سرد رخ داد و چگونگی صف‌آرایی‌های جدید، مقایسه شده است. در سطح کشورها، مقایسه در زمینه اهداف، سیاستگذاران، توانمندی‌ها، برداشت‌ها و اتحادیه‌های گذشته و حال صورت خواهد گرفت.






تاریخ : دوشنبه 90/7/25 | 1:53 صبح | نویسنده : حسین مرتضوی | نظرات ()

ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: وقتی توی خونه شیشه‌ای زندگی می‌کنی نباید سنگ بیندازی. متاسفانه بعضی‌ها هم در خانه شیشه‌ای زندگی می‌کنند و هم سنگ پرانی می‌کنند.

 

این هم طنز حقیر خدمت شما:

 

نامه پر مهر و محبت شما برادر بزرگوار!! و شهید ایستاده را خواندم و از محبت شما نسبت به کردها با خبر شدم با اینکه نزدیک بود از شدت هیجان ذوق زده!! و اشکهایم سرازیر شود!!! جلو خودم را گرفتم و خاطرات گذشته را و محبت‌های بی‌کران!! شما در دوران سپری شده را مرور کردم و همچنین آدرس اتاق‌های فکر را بیاد آوردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که خر خودتانیت ما شرف داریم.

 

پ.ن.: با کردهای با شرف تماس گرفته شد، گفتند آقای هاشمی بروند درشان را بگذارند ما گناهی نکرده‌ایم که مورد عفو ملوکانه قرار بگیریم






تاریخ : دوشنبه 90/7/25 | 1:45 صبح | نویسنده : حسین مرتضوی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.