خبرگزاری فارس: پیام فضلینژاد گفت: رهبران عملیات امنیتی CIA با پیروی از "اصل شیلر " در تئاتر با عنوان "موسسه اخلاقی "، فهرستی از "درسهای اخلاقی مطلوب " ایدئولوژی لیبرالیسم را تهیهکردند که به "لیست سفید " موسوم شد و آثار "هنریک ایبسن " خالق اثر "هدا گابلر " ذیل عنوان "آموزههای آزادی و دموکراسی " در صدر لیست قرار گرفت.

عضو مرکز پژوهشهای موسسه کیهان در گفتوگویی تفصیلی با فارس درباره "رابطه نمایش هدا گابلر با لیست سفید CIA و سفارت فرانسه " ادامه داد: وقتی پشتصحنه تئاتر "هدا گابلر " فاش شد، کارگزاران جنگ نرم با دستپاچگی و غافلگیری بیسابقهای مواجه گشتند. برای نمونه، مقاله مفصل "فرج سرکوهی " که دیشب در BBC مبنی بر حمایت از نمایش "هدا گابلر " در تئاتر شهر تهران منتشر شد، با حمله شدیداللحنی به افشاگری رسانههای اصولگرا مانند "کیهان " و "فارس " به سبب افشای پشتپرده اهداف استراتژیک اجرای اینگونه تئاترها همراه است. در کنار آن گزارشهای دیروز روزنامه "لسآنجلس تایمز "، "رادیو رژیم صهیونیستی " و تلویزیون "صدای آمریکا "(VOA) همگی نمایانگر عصبانیت سرویسهای جاسوسی لیبرال سرمایهداری دارد، چرا که یکی از جدیدترین و مهمترین پروژههای نفوذ فرهنگی غرب برای استمرار روند "کودتای ایدئولوژیک " در ایران سوخت.
وی افزود: سوختن این پروژه اطلاعاتی پیچیده که از شهریور 1388 نشانههایش آشکار گشت، محصول همگرایی و همافزایی رسانههای اصولگرا در یک هفته گذشته است که هم ناشی از نگاه پژوهشی و دغدغه عمیق این رسانهها به یک رویداد هنری است و نیز بار دیگر ظرفیت آنان را برای پاسداری از آرمانهای انقلاب نمایان کرد.
فضلینژاد در پاسخ به این سؤال که: "پشتپرده پروژه تولید و اجرای نمایشنامههایی مانند هدا گابلر در ایران چیست؟ "، گفت: تاریخ جنگ نرم در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی مانند چکسلواکی، لهستان، مجارستان و رومانی یا در منطقه آمریکای لاتین نشان میدهد که هرگاه فرآیند "کودتای مخملی " در فاز امنیتی براندازی به بنبست رسیده است، یک گردش استراتژیک از حوزه "سیاست " به عرصه "هنر و ادبیات " رخ داده است و براساس یکی از گزارشهایCIA، "بهرهبرداری به ظاهر غیرسیاسی از روشنفکران و متفکران با تمرکز روی تئاتر، ادبیات، هنرهای بصری و روانشناسی " در اولویت قرار گرفت. این گردش استراتژیک پس از شکست کودتای سبز و فتنه مخملی در ایران نیز از شهریور 1388 رخ داد.
پژوهشگر مؤسسه کیهان اظهار داشت: اینکه چگونه از راه هنر و ادبیات به احیای روند کودتای مخملی میپردازند، دستکم به 3 نمونه خارجی در اروپای شرقی میتوان اشاره کرد. پس از اولین شکست کودتای مخملی چکسلواکی موسوم به "بهار پراگ " در سال 1968 شاهد اوجگیری فعالیت هنرمندانی مانند "میلان کوندرا " هستیم که مشهور به "نماد روشنفکران بهار پراگ " است و در 5 سال گذشته انتشار اسناد جاسوسی وی برای CIA یا حتی نشر سندی دال بر جاسوسی دوجانبه وی، جنجالهای مطبوعاتی زیادی را در غرب برانگیخته است. آنان به ظاهر از فعالیت سیاسی دست کشیدند، اما در واقع به حاشیه امن هنر خزیدند تا خطمشی مطلوب هنر سرمایهداری را در آثار هنری خود دنبال کردند و سیاست "کودتای ایدئولوژیک " را برای تغییر ذائقه و ذهن شهروندان پیش بردند.
فضلینژاد با اشاره به "تاریخ معاصر کودتاهای مخملی در اروپای شرقی " افزود: در نیمه دهه 1980.م وقتی در چکسلواکی پروژه "بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی "(NED) برای براندازی از راه شورشهای کارگری و جنگهای شهری با رکود چشمگیر مواجه شد، کسی مانند "واسلاو هاول " که واضع لفظ "انقلاب مخملی " و از قضا نمایشنامهنویس است، آن زمان از "تولید ادبیات و هنر جدید " برای مبارزه با حاکمیتهای ضدلیبرالی سخن گفت و آنچه به عنوان "ادبیات و تئاتر معترض " پدید آمد، ماحصل این سیاست بود؛ گرچه آنچه به "هنر معترض " معروف است، الزاماً صبغه سیاسی ندارد و در لهستان شاهد گسترش جلوههایی از "رمانتیسم ادبی " برای نهادینه ساختن فرهنگ سرمایهداری هستیم که به "جنبش رمانتیسم " با شعارهای فریبندهای چون " فریاد خشم و اعتراض ضد بندگی انسان " هستیم. جالب است که رمانتیستها، اغلب ضدسرمایهداری بودند، اما این جنبش به خدمت رژیمهای سرمایهداری درآمد.
برنده تندیس ویژه جنگ نرم از جشنواره مطبوعات اظهار داشت: پروژه گردش استراتژیک از حوزه سیاست به عرصه فرهنگ برای ادامه روند پنهان جنگ نرم در ایران که برگرفته از همان مدل کلاسیک در کشورهای اروپای شرقی است، از شهریور 1388 و همزمان با روزهای افول فتنه سبز برای براندازی جمهوری اسلامی کلید خورد که مافیای هنری "سفارت فرانسه " نیز به عنوان یکی از بازوهای اجرایی موثر آن در ایران به ایفای نقش پرداخت.
فضلینژاد افزود: اینبار نیز مانند نمونه چکسلواکی و لهستان و رومانی استراتژی سرویسهای جاسوسی لیبرال سرمایهداری آن بود که "نیروی سازمانی براندازی نرم " به یک "کوچ موقت " از حوزه "سیاست " به عرصه "فرهنگ و هنر " روی آوردند و حتی عدهای از کارگزاران جنگ نرم با این ادعا که سیل ترجمه آثار ادبیات و اجرای نمایشنامههای لیبرالیستی سبب استقرار دموکراسی لیبرال و پایان مبارزات چپگرایانه در آمریکای لاتین شده است، میخواستند با پیروی از همان الگو در ایران نیز پروژه دموکراتیزاسیون را پیش ببرند.
وی با اشاره به نقطه شروع گردش استراتژیک سازمانهای اطلاعاتی غرب به حوزه فرهنگ ادامه داد: اهدای جایزه نوبل ادبیات سال 2009 به "هرتا مولر " که مراسم برگزاری آن در شهریور 1388 و در اوج حوادث فتنه سبز پس از شکست "کودتای سبز ایران " برگزار شد، نشانهای بر اوجگیری این سیاست CIA در ایران بود. نوبل ادبیات سال 2009 به "هرتا مولر " تعلق گرفت که هم از داستاننویسان شناخته شده سازمان سیا است و یک بار به سبب همین اتهام از رومانی فرار کرد و هم در 30 سال گذشته همه آثار ادبیاش را برای تئوریزه ساختن کودتاهای مخملی نوشته است. جایزه نوبل ادبی اولاً همزمان با بیستمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین به عنوان نماد پیروزی "انقلابهای مخملی اروپای شرقی " و ثانیاً در همان روزی که "روز مبارزه با فاشیسم " نام دارد و ثالثاً دقیقاً در زمان وقوع فتنه سبز در ایران به "هرتا مولر " رسید و وی در نخستین اظهارنظرش دقیقاً همان حرفهای "واسلاو هاول " در دهه 1980 را مبنی بر تولید "هنر و ادبیات معترض " اما اینبار با تمرکز روی موضوع ایران تکرار میکند.
فضلینژاد در پاسخ به این سؤال که: "رابطه اهدای نوبل ادبیات 2009 با تحول استراتژی براندازی غرب در ایران چیست؟ "، اظهار داشت: هرتا مولر پس از بردن جایزه نوبل در نخستین گفتوگوی تلفنی با "بنیاد نوبل " میگوید: به مبارزان ایرانی که در جدال با جمهوری اسلامی هستند، فکر میکنم! مثلاً انگار فکر کردن "شخص " ایشان خیلی مهم است! یا 6 روز پس از گرفتن نوبل و در "نمایشگاه کتاب فرانکفورت " تکرار میکند: "فکر کنید به ایران، جایی که جنایتکارانی که باید خودشان محاکمه شوند، دیگران را به دادگاه میکشند، زندانی میکنند و حتی به قتل میرسانند ". وی سپس از تولید یک "ادبیات و هنر جدید " سخن میگوید و در توضیحش میافزاید: "ادبیاتی برای مبارزه با رژیمهای مخالف با لیبرالیسم و آزادیخواهی ". نویسنده کتاب "شوالیههای ناتوی فرهنگی " افزود: "هرتا مولر " از هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات، کاملاً روی "مسئله ایران " متمرکز شد و به نظر او، باید "آتش انقلابهای مخملی برای رسیدن به آزادی لیبرالی شعلهور بمانند، اما اینبار از راه هنر و ادبیات ". این سیاستی است که مولر معتقد است که باید درباره مسلمانان و و جوامع اسلامی پیگیری شود. او درباره تولید این "ادبیات و هنر جدید " میگوید که: "نباید از یادآوری سرکوب و خفقان در رژیمهای استبدادی (توتالیتر) مثل ایران دست برداشت، چون این مضامین توسط بنیادگرایان مذهبی بازتولید شدهاند و هنوز سایه دیکتاتورها بر سر ایرانیان سنگینی میکند ". در "بیانیه بنیاد نوبل " با موضوع شرح دلایل انتخاب مولر نیز میخوانیم که او "بهخاطر تصویر چشماندازی از زندگی ستمدیدگان تحت یک نظام دیکتاتوری و محرومانی که زندگیشان مصادره شده، از راه صراحت نثر و ایجاز شعر " مفتخر به دریافت این جایزه شده است. حتی مفسر "خبرگزاری آسوشیتدپرس " در همان روز میگوید: از "جنگ آزادیخواهانه آمریکا برای نابودی دیکتاتوریها خصوصاً در اروپای شرقی ستایش گردد. "
پژوهشگر موسسه کیهان گفت: بنیاد نوبل رسماً از رمانهای مولر که برای جنگ نرم فرهنگی با حکومتهای اروپای شرقی نوشته شده، تجلیل کرد و خصوصاً کتاب "سرزمین آلوهای نارس " که سال 1386 در ایران با عنوان "سرزمین گوجههای سبز " ترجمه شد، دقیقاً از نمونه آثار ادبی تولیدشده براساس استراتژی کودتای مخملی است که به نقش دانشجویان در براندازی نرم میپردازد، اما آنچه در این پروژه جدید سرویسهای جاسوسی لیبرال اصالت دارد، تنها تولید آثار فرهنگی و هنری برای آموزش استراتژی و تاکتیک کودتای مخملی نیست، بلکه از ابتدای دهه 1940 سرویس اطلاعات نظامی آمریکا (OSS) لیستی را شامل نام نویسندگان و کتابهای مطلوب نظامهای سرمایهداری منتشر کرد. البته ممکن است اثری از یک نویسنده در "لیست سفید " سرویس جاسوسی آمریکا و اثری دیگر از همان نویسنده در "لیست سیاه " باشد.
فضلینژاد اظهار داشت: پس از انحلال سرویس OSS و تاسیس CIA نیز یک عملیات هنری با عنوان "طرح عظیم تئاتر " توسط سرویس عملیات سری سیا برای تولید و اجرای نمایشنامههای مطلوب نظام لیبرال سرمایهداری به تصویب رسید که سند آن با شناسه امنیتی PSB شناخته میشود. رهبران این عملیات امنیتی با پیروی از اصل شیلر در تئاتر با عنوان "موسسه اخلاقی "، یعنی جایی که انسان میتواند تمام اصول بنیادین زندگی را در آن ببیند، فهرستی از درسهای اخلاقی مطلوب لیبرالیسم تهیه کردند که به "لیست سفید " موسوم شد و آثار "هنریک ایبسن " خالق اثر "هدا گابلر " در صدر لیست بود.
وی گفت: ایالات متحده از آن زمان اشاعه این نوع هنر را توسط سفارتخانههای خود در کشورهای ضدلیبرال و ضدآمریکایی دنبال میکرد و اکنون که با گردش استراتژیک در جنگ نرم مواجه هستیم، میبینیم که تولید و اجرای نمایشنامههای همان "لیست سفید " در دستور کار قرار میگیرد، آن هم توسط کارگردانی که با مدیران "خانه آزادی آمریکا " که به اقرار رسانههای ایالات متحده از بازوهای اجرایی سازمان اطلاعات مرکزی آن کشور است، ارتباط نزدیکی دارد. وجود این قرائن در کنار یکدیگر اتفاقی نیست، بلکه قطعاتی از یک پازل اطلاعاتی و دلالتهای دقیقی برای اثبات پروژه جنگ نرم فرهنگی- هنری به شمار میرود.
این تحلیلگر مسائل جنگ نرم ادامه داد: در پشت صحنه پیچیدهترین پروژههای فرهنگی غرب در ایران، همواره مافیای هنری سفارت فرانسه حضوری فعال داشته است و چندی پیش در جلسه "کمیسیون آیندهنگری تحولات علمی و فرهنگی " در شورای عالی انقلاب فرهنگی به این بحث اشاراتی داشتم که پژوهش پیرامون این موضوع با استقبال جناب آقای دکتر مخبر دزفولی، دبیر شورا، قرار گرفت. جالب است که میتوان گفت همین مافیای هنری در سال 1377 کارگردان ایرانیتبار تئاتر "هدا گابلر " را شکار کرد و هنگامی که وحید رهبانی نمایش "در انتظار گودو " اثر "بکت " را با حمایت دولت اصلاحات به روی صحنه برد، سفیر وقت فرانسه در ایران شخصاً از او و اعضای گروهش برای اجرای آن در جشنواره "نانتز " دعوت کرد و از آن هنگام ارتباطات این کارگردان با گروهکهای اپوزیسیون در اروپا گسترش یافت تا سرانجام با یکی از مقامات "خانه آزادی آمریکا " پیوند خورد که این مقام اطلاعاتی، واسطه ارتباط هنرمندان با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) است و حالا میبینیم همین کارگردان ایرانیتبار مقیم کانادا اثری از یک نویسنده مقبول سیستم اطلاعاتی لیبرال سرمایهداری را روی صحنه تئاتر شهر تهران میبرد.
فضلینژاد پیرامون شیوه برخورد با چنین رویدادهایی عنوان کرد: اولاً سابقه این کارگردان روز 25 دی 1389 در مقالهای در روزنامه کیهان به تفصیل آمده است. سؤال نخست این است چگونه کسی که در خارج از ایران، آثار یک ضدانقلاب فراری مانند "غلامحسین ساعدی " را روی صحنه برده و در جریان فتنه پس از انتخابات همپیمان با مبتذلترین طیف اپوزیسیون مثل محسن مخملباف و اسماعیل خویی، علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرده، اصلاً چرا مجوز کار گرفته است؟! و چرا پس از ورود به ایران به سبب اقدامات ضدایرانیاش مورد پیگرد قضایی قرار نگرفته است؟!
نویسنده روزنامه "کیهان " گفت: سؤال دوم این است که چهکسی مجوز اجرای این تئاتر را صادر کرده است؟! طبعاً مستفاد از نص صریح قانون مجازات اسلامی نهتنها عوامل تهیه و اجرای تئاتر هدا گابلر دارای مسئولیت کیفری هستند، بلکه مسئولانی که اقدام به صدور مجوز برای آن نمودند نیز باید مشمول پیگرد کیفری باشند که حتماً دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران که با اقدامی بهموقع و شایسته تقدیر دستور توقیف این نمایش را صادر کردند، به این امور توجه ویژه دارند.
دارنده تندیس ویژه جنگ نرم جشنواره مطبوعات اظهار داشت: سؤال سوم، تکرار مداوم این پدیدهها در دولتی است که اصولگراست و در مشی انقلابی ریاست محترم جمهور تردید نمیکنیم و همینطور در اعتقادات دینی وزیر محترم ارشاد که البته حمایت نابهجا و احتمالاً از سر عدم اطلاع ایشان از این تئاتر، تذکر شدید نمایندگان اصولگرای مجلس محترم را در پی داشته است. چندین رویداد فرهنگی از این دست، در حوزه هنرهای تجسمی، گالریهای هنری، سینما و . . . رخ داده که اعطای نشان هنری به "بهروز غریبپور " یکی از آنان بود. در رایزنیهای مفصلی که دیروز با برخی نمایندگان مجلس داشتیم، حتی احتمال استیضاح ایشان را مطرح کردند، چون برخی سیاستهای فرهنگی دولت کار را به جایی رسانده که اکنون "فرج سرکوهی " که یک جاسوس فراری است، در "بی.بی.سی. " از آن ابراز خوشحالی میکند، یا "علیرضا نوریزاده " در مصاحبه با رادیو زمانه آن را مخالف سنتهای دینی و آرمانهای انقلاب اسلامی میداند. این خطمشی فرهنگی سبب میشود خدمات فراوان دولت اصولگرا و رییسجمهور انقلابی آن تحتالشعاع جدی قرار گیرد و نمیتوان به بهانه شرایط ویژه به نقد رویکردهای لیبرالیستی نپرداخت، خصوصاً که هرهفته با موضوعی در این حوزهها رویاروی هستیم.
فضلینژاد گفت: اگر سیاستی از جانب "کمیسیون فرهنگی دولت " به وزیر محترم فرهنگ و ارشاد تحمیل میشود، ایشان به مجلس که از طرف مردم و ما شهروندان وظیفه نظارتی دارد، توضیح دهند و مجلس هم طرح تحقیق و تفحص از "کمیسیون فرهنگی دولت " را پیگیری کند تا بدانیم چه میشود که ناگهان همزمان با درخواست کاترین اشتون (رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا) برای آزادی "جعفر پناهی "، رییس کمیسیون فرهنگی دولت نیز قول مساعد برای آزادی وی را میدهد! چگونه است که با شعار آزادی، برخی تصمیمات و اقدامات این کمیسیون در پازل بازی اطلاعاتی غرب از آب درمیآید؟! چهکسی است که نداند دولت محترم واقعاً دغدغه خدمترسانی به مردم را دارد، اما حوادث فرهنگی ذهن جامعه مسلمان ایران را چنان میآزارد که تکلیفی به سکوت و اغماض دیده نمیشود