سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصطلاح «جنگ سرد جدید» به ماهیت تیره روابط ایالات متحده آمریکا و روسیه به‌ویژه از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 اشاره دشته و در تحلیل‌ها و بررسی تحولات سیاسی امروز جهان، چنان کاربرد گسترده‌ای پیدا کرده است که روزنامه‌نگاران، دانشوران و حتی سیاستمداران هم‌چنان به این اصطلاح اشاره، آن را انکار یا درباره وجود چنین جنگی بحث می‌کنند. بسیاری در تشریح سیاست‌هایی خارجی آمریکا و روسیه، جنگ سرد را بی‌چون و چرا می‌پذیرند. هواداران هر یک از دو کشور، طرف مقابل را مسئول راه‌انداختن و ادامه چنین جنگی معرفی می‌کنند. به هر حال، جنگ سرد جدید به مقوله‌ای بسیار انتقادبرانگیز و مسئله‌ساز تبدیل گردیده و اعتبار آن با تردید همراه شده است. حال باید دید که منظور واقعی از این اصطلاح چیست؟

روسیه، ایالات متحده و جنگ سرد جدید1

ترجمه: داوود حیدری و سیدرضا حسینی2

«جنگ سرد... رقابتی ضروری بود که برای همیشه به شماری از مسائل بنیادی پایان داد. دلیلی وجود ندارد که از وقوع این جنگ افسوس بخوریم».

 

پیشگفتار

اصطلاح «جنگ سرد جدید» به ماهیت تیره روابط ایالات متحده آمریکا و روسیه به‌ویژه از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال 2000 اشاره دشته و در تحلیل‌ها و بررسی تحولات سیاسی امروز جهان، چنان کاربرد گسترده‌ای پیدا کرده است که روزنامه‌نگاران، دانشوران و حتی سیاستمداران هم‌چنان به این اصطلاح اشاره، آن را انکار یا درباره وجود چنین جنگی بحث می‌کنند. بسیاری در تشریح سیاست‌هایی خارجی آمریکا و روسیه، جنگ سرد را بی‌چون و چرا می‌پذیرند. هواداران هر یک از دو کشور، طرف مقابل را مسئول راه‌انداختن و ادامه چنین جنگی معرفی می‌کنند. به هر حال، جنگ سرد جدید به مقوله‌ای بسیار انتقادبرانگیز و مسئله‌ساز تبدیل گردیده و اعتبار آن با تردید همراه شده است. حال باید دید که منظور واقعی از این اصطلاح چیست؟

دو کتاب نه‌چندان دانشگاهی و روزنامه‌ای که هر دو نیز عنوانی یکسان (جنگ سرد جدید) دارند، اگر نگوییم به جهانی‌شدن، دست کم به رواج این اصطلاح که بازگوکننده رقابت بین تنها ابرقدرت موجود جهان (آمریکا) و آنچه که از رقیب پیشین آن (شوروی سابق) برجای مانده، کمک کرده‌اند. «مارک مک کینون» از نشریه «گلوب اند میل»3 می‌گوید:

«مناقشه به همان اندازه که به رقابت بر سر منافع تجاری و کنترل منابع عظیم انرژی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است، رقابت میان نظام‌های سیاسی و ایدئولوژی‌ها را نیز در بر می‌گیرد.»

این روزنامه‌نگار می‌نویسد: «جنگ‌افزارها» نیز تفاوت دارند. رویارویی هسته‌ای و ارتش‌های نیابتی (دست‌نشانده) جای خود را به انتخابات همراه با تقلب، انقلاب‌های ساختگی و مشاجره درباره مسیرهای خط لوله نفت و گاز داده‌اند؛ اما به هر حال هنوز هم در این جنگ جدید، واشنگتن و مسکو در برابر یکدیگر قرار دارند. مک کینون بر این باور است که پشتیبانی آمریکا از چندین «انقلاب رنگین» در همسایگی روسیه، در واقع تحریک ناخوشایند روسیه و واکنش‌های شدید این کشور را در پی داشته و به تحقق سیاست‌های پوتین در زمینه محدودکردن و نه گسترش دموکراسی در کشورش کمک کرده است. به همین ترتیب، حمایت آمریکا از خط لوله نفتی «باکو – تفلیس – جیحان» نیز با هدف محروم ساختن روسیه از درآمد سرشار این کشور از دریای خزر بوده و همین امر سبب شد تا واشنگتن و روسیه در منطقه قفقاز رو در روی یکدیگر قرار گیرند. مشخص شد که آمریکا با پوتین ضدیت دارد و روسیه با حربه نفت و دیگر ابزارهای اقتصادی، به جنگ آمریکا خواهد رفت. مک کینون، در نهایت به دام «نظریه توطئه» غلطیده و تا اندازه‌ای، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را عامل پیشگیری‌کننده از گسترش دموکراسی در روسیه و افزایش دشمنی این کشور با غرب از سال 1991 به این طرف معرفی می‌کند. این روزنامه‌نگار می‌گوید: اکنون جنگ سرد تازه‌ای به راه افتاده است که آمریکا مسئول آن می‌باشد.

«ادوارد لوکاس»1 از هفته‌نامه «اکونومیست» برخلاف مک کینون، با صراحت روسیه را مسئول پدید آمدن آنچه که وی آن را «دوران جدید رویارویی مخاطره‌آمیز بین غرب و کرملین» نامیده، معرفی کرده است. وی می‌نویسد: جنگ سرد جدید نیز همانند جنگ سرد قدیم از سوی غرب آغاز نشده و ما با اکراه و در این جنگ گرفتار آمده‌ایم. باید در این جنگ مشارکت کنیم، چون در شرایط کنونی، دولت روسیه نه‌تنها برای جهان، بلکه برای خود نیز یک خطر محسوب می‌شود. دولت روسیه شهروندان خود را سرکوب می‌کند، رفتاری تجاوزکارانه و تهدیدآمیز علیه همسایگان خود که بخشی از شوروی سابق بودند و اروپای شرقی، در پیش گرفته است؛ تلاش می‌کند تا با کنار آمدن یک‌جانبه با اعضای مهم اتحادیه اروپا این اتحادیه را متلاشی و آنها را به نفت و گاز روسیه وابسته کند؛ سرمایه‌داری نامتعارف این کشور، بازرگانان غربی را فاسد می‌کند و به گونه‌ای آزاردهنده به «آلمان و ایمار» در آستانه فروپاشی آن شباهت پیدا کرده است. این روزنامه‌نگار هشدار می‌دهد چنانچه برای زمامداران روسیه این موضوع را روشن نکنیم که ما به ارزش‌های خاص خود پایبند هستیم، نخواهیم توانست در مقابل اقدام‌های خرابکارانه و فسادی که از سوی روسیه به درون دژهای اقتصادی و قدرت سیاسی ما رخنه کرده‌اند، پایداری کنیم. خودکامگی، بیگانه‌هراسی و سرمایه‌داری نامتعارفی که زمامداران روسیه آن را پدید آورده‌اند، بشارت‌دهنده تمدنی تازه نبوده، بلکه زوال و تباهی به همراه دارد.

تجاوز روسیه به گرجستان در اوت 2008 سبب شد تا نظریه هشداردهنده ادوارد لوکاس، اعتبار و اهمیت شگفت‌آوری پیدا کند: «اینکه جنگ سرد جدید بی‌تردید به راه افتاده و روسیه آن را به راه انداخته است». چگونه می‌توان بین این دو دیدگاه کاملا متفاوت درباره روسیه، یکی را برگزید یا حتی مفهوم جنگ سرد جدید را به صورت کامل مردود اعلام کرد؟ آیا این همان جنگ سرد قدیمی است که از سر گرفته شده یا اینکه جنگ سردی کاملا جدید به راه افتاده است؟ به واقع آیا بحث درباره جنگ سرد جدید ضرورت دارد؟ برای پاسخگویی به این پرسش‌های عمده، باید ابتدا به چند پرسش ابتدایی یا فرعی پاسخ داده شود. آیا اصطلاح جنگ سرد جدید یا انگ و برچسب ساده و آسان برای حمله به یک دشمن سیاسی است یا اینکه یک مفهوم سودمند است؟ آیا این اصطلاح برای درک و شناخت روابط روسیه - آمریکا و روسیه و غرب در شکل کلی‌تر آن سودمند است؟ آیا این اصطلاح توصیفی منطقی محسوب می‌شود یا فقط ماهیتی پیش پا افتاده دارد؟ آیا توصیف‌کننده وضعیت کنونی و فراتر از آن بازگوکننده موضوعی خاص می‌باشد؟ با آنکه اصطلاح جنگ سرد جدید برچسب ساده‌ای بیش نیست، اما پرسش‌ها درباره سیاست خارجی روسیه و روابط این کشور با دیگر اعضای شورای سابق، اتحادیه اروپا و آمریکا و همچنین سیاست خارجی آمریکا در دوران «پساکمونیست»، مناسبات با روسیه،‌ شوروی سابق، اتحادیه اروپا و بقیه جهان مطرح می‌سازد که همه آنها از پیچیدگی خاص برخوردارند. آیا جنگ سرد جدید ادامه همان جنگ سرد قدیم است یا اینکه بیانگر گونه تازه‌ای از این جنگ است؟ آیا این اصطلاح به این معنی است که مناسبات آمریکا و روسیه بیانگر پدید آمدن گونه تازه‌ای از جنگ سرد است؟ مطرح شدن چنین پرسش‌هایی مانع از آن می‌شود که این مفهوم را به یکباره مردود یا تأیید کرد. بار دیگر باید دیدد که آیا مقوله‌ای «جدید» است؟ اینکه آیا «جنگ سرد» است؟ این جنگ در کجا جریان دارد؟ در ذهن ناظران به‌مثابه یک مقوله ایدئولوژیک یا اینکه در دنیای واقعی؟

با توجه به چنین پرسش‌هایی، بحث درباره این مقوله، به شرح زیر ادامه پیدا می‌کند: در ابتدا اشاره‌ای به جنگ سرد و نظریه روابط بین‌الملل خواهد شد و سپس چگونگی مطالعه جنگ سرد از سوی دانشوران عرصه روابط بین‌الملل بررسی می‌شود. بین تاریخ دیپلماتیک (سیاسی)، مطالعه سیاست خارجی و نظریه روابط بین‌الملل که هر یک از آنها شرح متفاوتی از روابط آمریکا و روسیه ارائه می‌دهند، تفاوت قائل شده‌ایم. پایان جنگ سرد نیز پیامدهای جدی برای نظریه روابط بین‌الملل داشته و ارزش تشریحی این نظریه را مخدوش ساخته است. این اظهارنظر که تا اندازه‌ای شگفت‌آور نیز می‌باشد، در ادامه بحث با جزئیات بیشتری تشریح خواهد شد؛ اما در همین جا باید یادآور شد که پایان جنگ سرد در واقع چالشی عمده برای بیشتر نسخه‌های متفاوت از نظریه روابط بین‌الملل بود و سبب شد تا آنها قدرت تشریحی خود در قبال رویدادها و تحولات عمده سیاسی جهان را از دست بدهند. با وجود این، ماهیت چندگانه جنگ سرد است که مقوله سودمندی بوده و می‌توان از آن برای مطالعه گونه جدید آن استفاده کرد.

در این مقاله، شواهد مربوط به جنگ سرد جدید در مناسبات روسیه یا آمریکا، اتحادیه اروپا، اوکراین و گرجستان از سال 1991 به این سو، به صورت خلاصه بررسی شده‌اند. سپس خلاصه‌ای از برداشت‌های عمده از سیاست خارجی روسیه از جمله برداشتی که یکی از اصلی‌ترین هواداران روسیه ارائه داده، مطرح شده‌اند. فعالیت‌ها و اقدام‌های دستگاه‌های اطلاعاتی دو طرف نیز در مقاله مورد توجه قرار گرفته است تا معلوم شود که آیا جنگ سرد نتیجه دسیسه‌هایی است که دستگاه‌های اطلاعاتی به راه انداخته‌اند یا خیر؟ بخش دیگر مقاله به بررسی سیاست خارجی آمریکا از سال 1991 به این طرف و برداشت‌های ارائه شده از آن اختصاص یافته است. در پایان، آثار و نشانه‌های برجای مانده از اندیشگی جنگ سرد، شرایط تغییر یافته و همچنین تداوم اوضاع و شرایط پیشین و تحول یافتن جنگ سرد قدیم به جنگ سرد جدید مشخص گردیده، ولی پیامدهای این تحولات بر روابط آینده آمریکا و روسیه به صورت خلاصه بازگو شده است.

در این مقاله تلاش شده است تا در دو سطح با مشکل مورد بحث برخورد شود: ابتدا در سطح نظام بین‌المللی و سپس در سطح کشورهای موردنظر. در سطح نظام بین‌المللی، کنش‌های منتقابل، توانمندی‌ها و احتمال جبهه‌بندی‌هایی که در خلال جنگ سرد رخ داد و چگونگی صف‌آرایی‌های جدید، مقایسه شده است. در سطح کشورها، مقایسه در زمینه اهداف، سیاستگذاران، توانمندی‌ها، برداشت‌ها و اتحادیه‌های گذشته و حال صورت خواهد گرفت.






تاریخ : دوشنبه 90/7/25 | 1:53 صبح | نویسنده : حسین مرتضوی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.